روشهای افزایش کاریزما
 

مرز نشین جنسیت

 

در صفحه تاریک پرده سینما قبل از نمایان شدن تصویر صدای زمزمه‎ای به گوش می رسد که :

نسیمی کز پس آن کاکل آید                مرا خوش تر ز بوی سنبل آید

چو شو گیرم خیال تو در آغوش               سحر از بسترم بوی گل آید

این صدا مربوط به زنی است که در اتاق ملاقات زندان با همسرش ملاقات می نماید. در بدو امر بنظر می‎رسد که داستان رنج نامه او است که از همسرش به دور مانده و به علت مشکلات اقتصادی مجبور به مسافرکشی می باشد.

پس از چند دقیقه در داستانی دیگر متوجه دختری می‎شویم که با هیبت مردانه رانندگی می‎کند و در حال گریز از سرنوشتی است که برایش رقم زده شده .

تلفیق دو داستان فوق با ظرافتی در خور توجه تبدیل به فیلم با ارزش « آینه های روبرو» گردیده است.

آینه های روبرو گذشته از داستان بدیع و جذابش که لایه سطحی و داستان عمومی فیلم را تشکیل داده است دارای لایه‎های بسیار عمیق تری نیز می باشد.

داستان اصلی فیلم مربوط به دختری است که دچار اختلال هویت جنسی می باشد که ویژگی آن ترجیح دادن شدید و مستمر برای داشتن جنسیت مقابل می باشد که بطور کلامی و رفتاری یا با پوشیدن لباس مردانه تظاهر می نماید. تلاش وی برای شناخته شدن به عنوان جنس مقابل در جامعه با مقاومتهای بسیار شدید خانواده اش روبرو شده که این امر سبب فرار وی از خانه گردیده است.

در نگاه عمومی به شخصیت اصلی داستان «آدینه» در می یابیم که وی در کنار اختلال اصلی که دچار آن می باشد با چالشهای دیگری نیز روبرو است. گروه اول چالشهای محیطی است که به علت مخالفت و مقاومت خانواده و محیط درگیر آنها گردیده است به نحوی که این فشارها ادامه زندگی در کنار خانواده را برای وی مشکل و ناممکن گردانیده است. تماشاگر در طول فیلم با آدینه به علت اختلالی که دارد احساس همدردی می نماید ولی با خانواده وی نیز که دچار چنین موضوع و مشکلی گردیده اند نیز حق می دهد. این حالت در طول زندگی همه انسانها اتفاق می افتد از سویی کسانی تمایل به تغییر داشته و از سوی دیگر کسانی تمایل به عدم تغییر یا ثبات دارند و عمیق تر که نظاره کنیم به هر دو گروه می توان حق داد. این قصه تضاد دائمی ادامه دارد تا ابد و این به ما یادآوری می‎کند که داستان تقابل ذهنیت ها با وضعیت ها و موقعیت های متفاوت تاریخ مصرف ندارد.

فیلم آیینه های روبرو همانند اسمش می‌تواند آیینه تمام نمای یکایک تماشاگران و مخاطبین خود باشد گر‌چه داستان رویی و ظاهری فیلم داستان غریب و ناشایعی است ولی درون مایه آن بسیار شایع و فراوان می باشد.

گروه دوم چالشهای «آدینه» بحرانهای درونی شخصیت وی می‎باشد که به خوبی به تصویر کشیده شده است. از طرفی تمایل و اجبار شدید درونی وی برای تغییر جنسیت او را از وضع موجود جدا کرده و از طرفی ترس از آینده نامعلوم او را مستاصل ساخته است این وضعیت وی را در تقابل بین گریز و قرار و بین دگرگونی یا ثبات قرار داده است و باز به مخاطب یادآور می‎شود که داستان تقابل بین گریز و قرار و بین صبر و فرار و میان تعامل و تضاد نیز داستانی است ادامه دار و تاریخ مصرف ندارد.

در کنار آدینه به عنوان شخصیت محوری فیلم نقش دیگری نیز دیده می‎شود «رعنا» زنی است که به علت مشکلات مالی و زندانی بودن همسرش مجبور به مسافرکشی گردیده است عملی که از ترس قضاوت اطرافیان و مردم آن را پنهان می‏کند.

برخورد اتفاقی «رعنا» با «آدینه» وی را در موقعیت جدیدی قرار می‏دهد که تا کنون تجربه نکرده است.

در ابتدا تردید و دودلی توام با ترس که حاصل مواجهه با این وضعیت است او را فرا می‏گیرد و سپس با پناه دادن به آدینه خود را به خطر می‏اندازد. بررسی شخصیت «رعنا» و برخوردهای وی با «آدینه» مخاطب را به یاد زن آشنایی می‏اندازد که بارها او را در زندگی خود در قالب مادر، خواهر و یا همسر دیده است. زنی وفادار، زحمت کش، تلاشگر، مادر صفت و حمایت کننده و نهایتاً انسان و این داستان به تماشاگر یادآوری می‏نماید که زن ایرانی زنی است انسانی .

 

دکتر حسین خطیبی

روانپزشک و پژوهشگر علوم اجتماعی