رسانه و فعال اقتصادی باید پای حرف یکدیگر بنشینند
در نشریات و رسانههای دنیا، از رسانههای دیجیتالی گرفته تا کاغذی میتوان ردپایی عمیق از امر تولید و فعالیت اقتصادی را مشاهده کرد. همین نشانهها نمایانگر ارتباط تنگاتنگ «رسانهوتولید» است. این ارتباط بهجایی رسیدهاست که این دو، هر کدام به نوعی از یکدیگر قدرت میگیرند و به تعالی و تکریم یکدیگر کمک میکنند. یعنی رسانه به تولید و فعالان اقتصادی یاری میرساند و بهتبع آن فعال اقتصادی و تولیدکننده برای رسانه احترام و ارج بالایی قائل است. در داخل کشور اما بهجای ردپای عمیق در ارتباطات رسانهوتولید شاهد شکاف عمیقی بین این دو هستیم. شکافی که هر روز هم گستردهتر میشود و از این مجرا سمفونی ناشنوایانی به گوش میرسد که در آن نه تولیدکننده حرف رسانه را به گوش میگیرد و نه رسانه ندایی از فعال اقتصادی دریافت میکند. از همینرو و برای نزدیک کردن رسانه و تولید به یکدیگر با دکتر احمد روستا و حسین خطیبی مناظرهای برگزار کردهایم که نقشه راهی دراین خصوص به دست آید. مشروح این مناظره را بخوانید.
****
* بهتر است برای ورود به بحث از تعریف و ارتباط بین تولید و رسانه صحبت کنیم و یک تعریف مشترک در اینموضوع برسیم از همینرو باید پرسید تولید و رسانه چیست و همچنین این دو چطور باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند؟
حسین خطیبی: اگر بخواهیم از تولید، یعنی پروسه ساخت یا تهیه یک محصول شروع کنیم باید بگوییم که تولید ایجاد یک کالا، خدمت یا ایده است! به بیان بهتر ما محصول را میتوانیم کالا، خدمات و ایده در نظر بگیریم. محصول میتواند یک لیوان یا اتومبیل باشد. میتواند یک خدمت مثل حملونقل عمومی باشد و در عین حال میتواند یک ایده، یعنی یک کتاب، موسیقی یا فیلم باشد.
بنابراین زمانی که میگوییم تولید ملی داخلی، این تولید میتواند یک فیلم باشد، میتواند خدمات بازرگانی باشد و هم میتواند یک خودرو یا صنعت باشد.
رسانه هم به عنوان بنگاهی در نظر گرفته میشود که کار آن اطلاعگیری و اطلاعرسانیاست و این تعریف عموما برای بسیاری از مردم مشخص است. اتفاقی که افتاده این است که صاحبان کالا و خدمات روزنامه را به عنوان یک رسانه در نظر گرفتهاند که اطلاعات را از آن دریافت میکنند و برای اطلاعرسانی از بخش نیمتای پایین صفحه به عنوان جایگاهی برای آگهی استفاده میکنند. بنابراین نگاه و سهم اهل تولید و تولیدکننده به نیمتای پایین مجلات و روزنامههاست. پس فعال اقتصادی و تولیدکننده، رسانه یا روزنامه را به عنوان یک آگهیگیرنده و نه بیشتر در نظر گرفتهاست.
در نقطه مقابل هم صاحب رسانه، تولیدکننده را به عنوان آگهیدهنده شناخته است و تصور دیگری از آن ندارد. یعنی زمانی که رسانه میخواهد به درآمد فکر کند یاد آگهی و فعال اقتصادی میافتد و در دیگر مسائل با او آنچنان کاری ندارد. یعنی رسانه به تولیدکننده این پیام را میدهد که: «بخشی از صفحه من را در قالب پایینصفحه بخر و اطلاعاتت را به مخاطبان من ارائه بده!»
این ارتباطی است که تا بهحال به صورت سنتی بین رسانه و تولیدکننده وجود داشتهاست! اما بحث این است که رسانه و تولیدکننده هر کدام قابلیتهای دیگری هم دارند که باید به یکدیگر معرفی شوند. اگر این قابلیتها کشف شود میتواند یک بازی برد- برد برای دو طرف بهوجود بیاورد. در این میان یک برنده دیگر هم داریم که مخاطب رسانهاست. بنابراین در این بازی سه برنده وجود دارد. یک تولیدکننده، دو رسانه و سه مخاطب رسانهومحصول!
* پس موضوع اصلی این است که ما چگونه بیاییم و این ارتباطات را ایجاد کنیم. بر اساس گفتههای شما تا به حال این موضوع از طریق آگهی اتفاق میافتادهاست. ما اگر بخواهیم ارتباط را بیشتر کنیم از چه طریقی و با چه کارکردی میتوانیم این امر را صورت دهیم؟
حسین خطیبی: اتفاقی که این روزها به شدت شاهد آن هستیم این است که رسانههای ما جستوجو میکنند و محصولات و خدمات شرکتهایی را که خارج از کشور هستند استخراج کرده و از اطلاعات آنها بهره میبرند. مثلا درخصوص جدیدترین تولید شرکت مایکروسافت جستوجو میشود و خبر آن بدون اینکه پولی از مایکروسافت گرفته شده باشد در رسانهها منتشر میشود. رسانهها دست به چنین کاری میزنند زیرا میدانند مخاطبانشان به این اطلاعات نیازدارند. رسانهها میدانند مرتفع کردن این نیاز باعث شادابی خواننده و ارتباط نزدیکتر با رسانه میشود. اطلاعاتی به مخاطب اضافه میکند که در زندگی او مفید خواهد بود. مثل هر اطلاعات دیگری که در زندگی روزمره، از کسبوکار گرفته تا زندگی خانواده اثرگذار است و رسانه میتواند آنها را پوشش دهد.
از همینرو ما از روزنههای جهانی، اطلاعات میگیریم و در قالب خبر به اطلاع مخاطبان میرسانیم. روزنامهها از این جریان اطلاعات نفع میبرند چون نیاز مخاطب را از این طریق رفع میکنند. مشتری هم از این جریان نفع میبرد چون اطلاعات خود را افزایش میدهد و از این مجرا به رسانه تکیه میکند. این اتفاق درست درخصوص خدمات و ایده هم میافتد. رسانه تمام ایدههای موجود در جهان را میپراکند و به اطلاع همه میرساند. نکته اینجاست که این اتفاق در داخل کشور نمیافتد، یعنی رسانههای ما هنوز ارتباطات خود را با صاحب کالا یا خدمات داخلی سرو سامان ندادهاند. یعنی این موضوع در رابطه با برندهای ملی اتفاق نیفتاده است و این امر باید اصلاح شود.
*نکته دقیقا همینجاست که دلیل این شکاف بین رسانه و تولیدکننده داخلی چیست؟ به بیان بهتر انگار در این میان یک سمفونی ناشنوایان در جریان است و دو سوی ماجرا زبان یکدیگر را نمیفهمند!
احمد روستا: بنده همیشه بحث را از خود انسان شروع میکنم. انسان موجودی است اجتماعی، ارتباطی و اقتصادی. سازمانها، بنگاهها و شرکتها تشکیل شده از این انسانها هستند. بنابراین سازمانها هم یک موجوداتی هستند اجتماعی، ارتباطی و اقتصادی. یعنی چون در اجتماع هستند میتوانند فعالیتهای خود را شکل دهند و اهداف را به نتیجه برسانند. در ارتباط با یکدیگر هستند که بسیاری از عوامل ارتباطی را شکل میدهند و در نهایت هم اقتصادی میشوند. از سوی دیگر این بنگاهها یک منابع محدود و نیازهایی نامحدود دارند!
سوال اینجاست که در این فرآیند، رسانه چه جایگاهی دارد؟ رسانه وسیلهای است برای این فرآیند! زندگی و کسبوکار فرآیند ارتباطات، اطلاعات و مبادلات هستند. هر نوع زندگی و هر نوع کسب و کار اینطور است. از همینرو نقش رسانه تسریع، تسهیل و توسعهبخشی ارتباطات، اطلاعات و مبادلات است.
بنابراین یک شرکت برای انجام مبادلات خود ابتدا باید با مخاطب ارتباط برقرار کند و اطلاعات را در اختیار او بگذارد و از طریق رسانهها به کسب اطلاع هم بپردازد.
رسانه نقشش این است که چنین فرآیندی را تسریع و تسهیل کند. به بیان بهتر رسانه یک عامل ارتباطیاست. رابط بین بخش تولید و مردم و دیگر زمینههاست! رسانه کمک میکند که یک دسته از اطلاعات از یکسو به سوی دیگر جاری شود. نتیجه این اطلاعرسانی و جاری شدن دادهها در نهایت منجر میشود و کسبوکار و همچنین مبادلات ما!
*حال سوال اینجاست که با توجه به این تعاریف بین تولید و رسانه شکاف وجود دارد یا خیر؟ اگر شکافی وجود دارد دلیل آن چیست؟
احمد روستا: بنده میگویم شکاف وجود دارد. چون رسانه و تولید توانایی ایجاد یک نیروی همافزا دارند اما اکنون ما این نیرو را مشاهده نمیکنیم.
نکته اینجاست که رسانه و فعال اقتصادی و تولیدکننده از نقش واقعی خود اطلاع ندارد. رسانهها عموما به فعال اقتصادی یک نگاه منفی دارند. نگاه این است که هر فردی تولید و کسب ثروت میکند در مسیر غلطی قرار داد و گناه میکند. نگاه این بوده است که تولیدکننده و فعال اقتصادی همیشه سودجو و منفعت طلب بودهاست. درصورتی که باید به تولیدکنندگان به عنوان نیرویی ارزشآفرین نگاه کرد. ما همیشه سرمایهدار و سرمایهگذار بودیم. فقط به عنوان کسی که میتواند ارزشآفرین باشد نگاه نکردیم. به عنوان سودجو و منفعتطلب نگاه کردهایم!
رسانه باید دقت کند که خودش، مخاطب و دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. این در حالیاست که عوامل سنتی تاثیرگذار نگذاشته که رسانه نقشش را به درستی ایفا کند. رسانه یک نگاه بدبینانه به بخش فعالان اقتصادی ایجاد کرده است. همین موضوع باعث شده که همپذیری به همگریزی تبدیل شود و نوعی شکاف و فاصله کاملا ناخودآگاه و ناشناخته بین رسانه و فعال اقتصادی به وجود بیاید و ارتباطات لازم شکل نگیرد!
*به هر حال برخی از این سوءتفاهمها هم ناشی از عملکرد تولیدکنندهها بوده است. برای مثال چندی پیش ۱۸ بانک دولتی و خصوصی در تلاطمات ارزی مقصر شناخته شده و نقش مخرب داشتند. قطعا اینها بخشی از صاحبان سرمایه و تولید بودهاند. رسانهها با توجه به اینکه نمیخواهند سیاهنمای کنند چه وظیفهای در مقابل این اتفاقات دارند؟ رسانهها نمیخواهند یک سرمایهدار را تخریب کنند اما وظیفه احیای اعتماد اجتماعی به آنها محول شده و همین موضوع کمی وظیفه آنها را پیچیدهتر کردهاست.
احمد روستا: این هنر رسانه و فن اوست که با مهارتش موضوعات را درست انعکاس دهد. علاوه بر خبر ما باید به تحلیل مسائل روی بیاوریم. ما خبری دادهایم که منفیاست و تحلیلی ارائه دادهایم که حقایق بیشتری را پدیدار میکند. بنابراین اگر این رابطه منصفانه بین رسانه و فعالان اقتصادی باشد میدانند که رسانهها برای تخریب فقط دنبال منفیبافی نیستند. در کنار این عوامل مثبت را هم اطلاعرسانی میکنند. نکته اینجاست که ما همیشه منفیها را بزرگنمایی میکنیم و از اطلاعرسانی مسائل مثبت شانهخالی میکنیم. این در حالیاست که اگر رسانه به صورت منصفانه به عوامل مثبتوسازنده فعال اقتصادی رجوع کند و عوامل منفی را هم به تولیدکننده گوشزد کند ارتباط آنها دوستانهتر خواهد شد. در مقابل اما اگر رسانه به دنبال مچگیری و منفیبافی باشد تولیدکننده از آن میگریزد و این ارتباط شکل نمیگیرد.
از سوی دیگر رسانه در عین اینکه نقش رسانهای و اطلاعرسانی دارد نقش بنگاه اقتصادی را هم بازی میکند. رسانه دارد کالایی تولید میکند که باید آن را به خوبی به فروش برساند. اینجاست که شرایط حساس به وجود میآید. مخاطب رسانه اگر ببیند که واقعیت تند و تیز بیان نمیشود سمت آن روزنامه یا رسانه نمیآید. یعنی از سوی مخاطب به عنوان یک کالا جدی گرفته نمیشود. چون مخاطلب میگوید دردهای من از سوی این رسانه گفته نمیشود! بنابراین اگر انتقادات نباشد کالای رسانه فروش نمیرود.
* در این خصوص چه باید کرد؟
احمد روستا: ما باید در این خصوص رسانه را یک بازتعریف دوباره کنیم. رسانه باید برای فروش و ایجاد یک بازار گسترده به مخاطبان خود توجه کند و ویژگیهای مخاطبانش را بشناسد و از این طریق بازار هدفش را مشخص کند. ما با توجه به اقشار مختلف بازار هدف را مشخص میکنیم. یعنی مطالب را بر اساس انتظارات و ترجیحهای مخاطب هدف خود شکل میدهیم. پس شروع کار رسانهها با مخاطبشناسی و رفتار آنها در شرایط امروز شکل گرفتهاست. قطعا رسانهها هم چارچوبی برای خود به عنوان نظام ارزشی دارند و رسالتهای شخصی خود را هم مشخص کردهاند. یعنی فقط خود را به دست مخاطبان نمیسپارند. حالا این به قابلیت و مدیریت رسانهدار بر میگردد که در این چارچوبی که محدودیتهایی دارد و رقابتی هم هست چطور پیش رود که هم مخاطبان با آن احساس رفع نیاز داشته باشند و هم دیگر اقشار بر آن نشورند. یعنی رسانه باید هم پاسخگوی مخاطب باشد و هم مراقب رفتار خود! این موضوع هم به جامعهشناسی و روانشناسی مخاطب بر میگردد!
نباید این را فراموش کرد که ما یاد گرفتهایم هرجا عوامل منفی و نگرانکننده و انتقادی وجود دارد جذابیت هم در آن زمینه بیشتر است. برای مثال خیلی از افرادی که روزنامهخوان هستند ناخودآگاه به سمت صفحه حوادث کشیده میشوند! زیرا جامعه عادت کرده هیجانات را در عوامل تخریبی و منفی دنبال و جستوجو کند. درنتیجه ما هم چون این جامعهشناسی را به صورت رسمی یا غیررسمی صورت دادهایم پس فکر میکنیم هر کس تیغ انتقادش تندتر باشد برای مردم جذابیت بیشتری دارد. باید توجه داشت چون مردم در فضایی هستند که نمیتوانند برخی حرفهای دل را بزنند دوست دارند رسانه آنها را بگوید. همه وقتی صحبت از اقتصاد میشود هر کمبودی را متوجه فعالان اقتصادی میکنند. بنابراین هر رسانه نگاه انتقادی را به سمت فعال اقتصادی میبرد و ادعا میکند که حرف دل مردم را میزند. فعال اقتصادی اما حرفش این است که رسانه تنها طرف مخاطب نیست و باید در برخی موارد طرف تولیدکننده را هم بگیرد. آنها میگویند اگر انتقاد مردم را به گوش ما میرسانی انتقاد من را هم به آنها برسان و این گردونه را تکمیل کن. اینجا باید یک اعتدال و تناسبی باشد بین خواسته مردم و تولیدکننده! اگر به این مهم دست یافته شود قطعا شکاف کمتری بین رسانه و فعال اقتصادی یا تولیدگر به چشم میآید.
* چه کسی باید این تعادل و تناسب را ایجاد کند؟
احمد روستا: رسانه! رسانه نباید فکر کند که مخاطب او تنها مردم هستند. بلکه باید بداند فعالان اقتصادی و تولیدکنندهها هم مخاطب او هستند. آنها باید یاد بگیرند یکی از مخاطبان را هم فعال اقتصادی بدانند. ما باید توازن را اینطور ایجاد کنیم که اگر چهار انتقاد از زبان مخاطب میگوییم یک انتقاد را که مربوط و حرف دل تولیدکننده است را هم بگوییم.
اگر این روحیه انصاف باشد و رسانهها تکبعدی به موضوعات نگاه نکنند این شکافها کمتر و کمتر میشود. اگر جایی یا رسانهای باشد که کالا و برند تولیدکننده ترویج شود تولیدکننده هم آنگاه به سمت رسانهها گرایش پیدا میکند.
* شما به عنوان یک کارشناس و استاد دانشگاه درخصوص شکافی که بین تولیدکنندگان و رسانهها وجود دارد چه نظری دارید؟ اصلا به این اعتقاد دارید که شکافی بین تولید و رسانه وجود دارد؟
حسین خطیبی: از نظر من این شکاف وجود دارد. نشانه آن هم عملکرد طرفین است. حالا اینکه میزان این شکاف چقدر است در رسانهها و حوزههای مختلف متفاوت است. به بیان بهتر در بسیاری حوزهها این تبادل زیادتر و در برخی کمتر است. ما در سال گذشته پژوهشی در ۱۵ استان انجام دادیم. چیزی حدود ۳۰ هزار پرسشنامه بین مردم توزیع شد که اساسا بفهمیم نگاه مخاطب به رسانه چیست! فرضیه این بود که نگاه ایرانی به رسانه این است که انتقادی و خط شکن باشد. تحقیق نشان داد که این فرضیه آنچنان درست نیست. بسیاری از رسانهها که خطشکن و هنجارشکن بودند آنچنان مخاطب زیادی نداشتند. برعکس رسانههایی که بیشتر نیاز تعاملی، اطلاعاتی و دانشی مردم را ترمیم میکردند پرتیراژتر و پرفروشتر بودند. مخاطب دنبال رسانهای میگردد که به او اطلاعات دهد نه رسانهای که دائما غوغاسالاری کند. این غوغاسالاری هم دو طرفه است و مربوط به یک وزنه سیاسی خاصی نیست. مخاطب زندگی روزمرهای دارد. کسبوکار و زندگی دارد و دوست دارد اطلاعاتی به روز در مورد این جریان زندگی به دست بیاورد. به همین دلیل رسانههای بیگانه اکنون به این سمت پیش میروند و در این خط دقیق حرکت میکنند اما به صورت زیرپوستی سیاستهایی را هم دنبال میکند که درست نیست.
از سوی دیگر بین بخش تولیدکننده و بنگاه اقتصادی و رسانه عدم درک قابلیتها وجود دارد. دو طرف آگاهی کامل از سود تعاملات با یکدیگر ندارند. یعنی نه رسانه میداند که ارتباط نزدیک با بنگاه اقتصادی چه ارزشی دارد و نه بنگاه اقتصادی از این موضوع اطلاعی دارد که سازش با رسانه چه نفعی برای او میتواند داشته باشد. یعنی دو قدرتی هستند که با یکدیگر ائتلاف نکردند.
رابطهای سازمان یافته بین آنها وجود ندارد. رسانه آمده برای فروش نیمتای پایینش به تولیدکننده یک واسطه سازمانیافته به نام سازمان آگهی ایجاد کردهاست. پس این سازمان دو طرف را به یکدیگر نزدیک کرده ولی اتفاقی که نیفتاده این است که برای ارتباط خبری رسانه و صاحب کالا یک تلاش سازمانیافته ایجاد نشدهاست. در حالی که در دنیا برای این بخش از ارتباط خبری، سازمانی وسیع وجود دارد.
اینها یک روشهایی به کار میبرند و از قدرت رسانه استفاده میکنند و خبر خود را میفروشند. رسانههای داخلی هم میتوانند با سازماندهی این ارتباط را ایجاد کنند و در چارچوبهای خود و نیازتولیدکننده این پل ارتباطی را برقرار کنند.
در عین حال ما باید کیفیت رسانه را هم بشناسیم. یعنی جایگاه رسانه بین مردم را تشخیص دهیم. بسته به نوع رسانه این کیفیت تفاوت دارد. کیفیت یک روزنامه ورزشی با یک روزنامه اقتصادی یا اجتماعی فرق میکند. به بیان بهتر روزنامه سیاسی ایدههای سیاسی را به چالش میکشد و اقتصادی هم ایدههای عمومی و اقتصادی را و همین موضوع رسالتها را متفاوت از یکدیگر میکند!
*همانطور که شما میدانید وقتی نقد بیطرفانه در مرحله اجرا قرار میگیرد سختتر میشود. مدیران و فعالان اقتصادی به هیچ روی این انتقاد را بر نمیتابند. رسانه زمانی که اتفاقی میافتد باید آن را نقد کند یا رواداری کند و نقد نکند؟ از سوی دیگر اگر کوچکترین انتقادی شود تولیدکنندهها به رسانه آگهی نمیدهند و از این مجرا ضربه میبینند. سوال این است که چه راهکاری هست که انتقادات به ارتباطات ضربه نزنند و زیان نرسانند؟
احمد روستا: ما در این بخش با سه تعریف کار داریم. هویت؛ ذهنیت و منزلت!
هویت یعنی چه؟ هویت نشانهای از اصالت یا شخصیت رسانه است. ما باید این هویت و شخصیت را طوری انتقال دهیم که بین مخاطبان و فعالان جا بیفتد. ذهنیت هم مهم است. یعنی ذهنیت جامعه و فعالان به رسانه ما چیست. یعنی ما باید شکاف ذهنیت خود و جامعه را پر کنیم. گاهی برداشت و تلقی غلط مخاطب و گاهی هم ضعف مدیریتها و اشتباهات رسانهای به این میانجامد. ذهنیتی که شکاف ایجاد کرد بین هویت و شخصیت!
از سوی دیگر هر انسان و سازمانی دنبال یک منزلت است. اگر رسانه بتواند منزلت، هویت و شخصیت خود را به درستی به مخاطبان و فعالان بشناساند آنگاه این ارتباطات قوی میشود. یعنی اگر فعالان اقتصادی و مخاطبان شخصیت ما را منصف، خوشدل و مثبتنگر و در عین حال منتقد منصف بشناسند دیگر چنین فاصلهای ایجاد نمیشود. ما باید مخاطبان واقعی و حقیقی خود را بشناسیم.
زمانی که این کار را بکنیم در ذهن و دل مخاطب و فعال اقتصادی جای میگیریم. منزلت پیدا میکنیم و به درستی مقایسه میشویم و پیشرفت میکنیم و با تولیدکنندگان ارتباط جدیتری میگیریم.
اگر هدف رسانهها ارتباط بیشتر با فعالان اقتصادی و درک متقابل و اعتمادسازی باشد قطعا به ذهنیت فعالان اقتصادی و به منزلت خودمان حساس میشویم! بنابراین با این وضعیت و با توجه به این عوامل رسانهها میتوانند خود را به حوزه تولید نزدیک کنند!
در این میان باید به منفعت همه توجه داشت. یعنی رسانه به منافع اقتصادی و معنوی خود توجه میکند. در صورتی که باید این منفعت متقابل باشد. اگر ما به منفعت فعال اقتصادی توجه کنیم خود این موضوع گرایش جدیدی بین رسانه و فعال اقتصادی ایجاد میکند. بنگاه اقتصادی متوجه میشود که رسانه برای توسعه کار خود به او نیاز دارید و تولیدکننده هم درمییابد برای سرپا ماندن به رسانه نیاز دارد.
*نکته اینجاست که ما فقط باید برای رسانه تعیین تکلیف کنیم؟ دیگر افراد، برای مثال فعالان اقتصادی نباید رویکردهای خود را مورد تجدید نظر قرار دهند؟
احمد روستا: روزنامهها به عنوان رسانه میخواهند واقعیتها را بگویند. تعریفی هم از هویت و منزلت در ذهن مخاطبان و فعالان اقتصادی ایجاد کردهاند. در این حالت رسانه و فعال اقتصادی باید رو در روی یکدیگر بنشینند و صریح از یکدیگر انتقاداتشان را برطرف کنند و سوءتفاهمها را مشخص کنند. رسانه بپذیرد که انتقاد یا سوال مخاطبان را به صورت شفاف و بدون دستکاری در اختیار فعال اقتصادی بگذارد و فعال اقتصادی هم به انتقاد و سوال مخاطبان و رسانه پاسخ گوید و از این طریق به یک همکاری سازنده برسند. در این شرایط هم مخاطب جذب رسانه میشود و هم تولیدکننده سود میبرد. آن هم در شرایطی که محیط دیگر منفی و زننده نیست بلکه سراسر آن همکاری و انتقاد سازنده است.
حسین خطیبی: رسانه نقش رساندن پیامهای دوسویه را دارد. یعنی زمانی که رسانه به درستی این پیامدهی و پیامگیری را انجام دهد این شکاف خود به خود پرخواهد شد. یعنی رسالتها باید به درستی انجام شود. زمانی که هر کسی رسالت خود را در چارچوب و جایگاه خود انجام دهد فاصلهها قدم به قدم کمتر خواهد شد. این اتفاق اگر بیفتد به مردم یک اطمینان و حس امنیتی میدهد. این اطلاعرسانیها و انجاموظیفهها به کلی میتواند فضا را طراوت دهد و زندهتر کند.
*نکته دیگر این است که تولیدکنندهها همیشه به رسانهها نگاه صغیر داشتهاند و به عنوان حرفشنو از دید تولیدکننده دیده میشدهاند. اگر رسانه به حرف آنها گوش ندهد از سوی تولیدکننده پس زده میشود و از نظر مالی به اشکال میافتد. چاره اصلاح این وضع چیست؟
احمد روستا: ببینید زمانی که با توجه به سخنانی که گفته شد عمل شود این شکاف برطرف شده و این سخنان حذف میشود. البته یک زمانی هست که به یک رسانه گفته میشود که نگران بودجه نباشد و به عنوان یک رسانه خالص آنچه را واقعیت دارد بیان کند. این رسانه اصولا نیازی به فعال اقتصادی ندارد. رسانه دیگری اما این حالت را ندارد. بنابراین عملکرد این دو با هم متفاوت است. بنابراین رسانهای که نیاز به بودجه دارد و باید از طریق آگهی دخل و خرج خود را تامین کند یکسری مسائل را باید رعایت کند و در یک ارتباط منصفانه دوسویه سعی کند که به تولیدکننده نزدیک شود اما رسالتهای خود را هم پیگیری کند. در این شرایط دیگر این وضع پیش نمیآید که تولیدکننده دید صغیر به رسانه داشته باشد. چون میداند این ارتباط دوسویه است و دو طرف به یک اندازه به یکدیگر نیازمندند.
بنابراین در نهایت میفهمیم که رابطهها دقیقا باید بازمهندسی شوند. البته این بازمهندسی باید درست و منصفانه باشد. نه مثل گذشته باشد و نه بیخیال باشد. در این میان رسالتهای جدیدی برای طرفین به وجود میآید که با پایبندی بر این رسالتها میتوان به اهداف درست رسید.